ناحیه فیلیپ (Flip Zone) در ادبیات انگلیسی، بهعنوان “Smart Money_flip zone” شناخته میشود. بهویژه هنگامی که شکست سطح با “Imbalance” یا فضای ناپایدار “Value Gap” همراه بوده، که نشانهای واضح از تغییر ساختار بازار است.
بر اساس آمارهای محاسباتی، حدود 75% از شکستهای واقعی در ساختارهای بالا/پایین [در نمودارهای با تایمفریم بالاتر]، توسط نواحی فیلیپی ایجاد شده که در اولین برخورد، یک منطقه عرضه یا تقاضا با یک حرکت قدرتمند شکسته شده و سپس دقیقاً به ناحیه مخالف تبدیل میگردد.
همچنین مفهوم “Flip Zone” در ساختارهای بازار فعلی، یکی از مهمترین مفاهیم مرتبط با “Smart Money” و سبک ICT بوده که رفتار بازیگران بزرگ بازار را برجسته میسازد.
از دیدگاه تخصصی، هر بار ناحیهای شکسته شده و بهصورت اثربخش به ناحیهٔ مقابل تبدیل گردد، فرصتی برای ورود هدفمند ایجاد میشود. این ابزار، تریدرها را قادر ساخته تا ساختار بازار را بهدرستی درک کنند.
از طرف دیگر بررسیها نشان داده که استفاده از ساختارهای عرضه و تقاضا در تایمفریمهای بالاتر [در صورتی که بهدرستی اجرا شوند]، میتوانند نرخ موفقیت 60 تا 70% را در معاملات به همراه داشته باشند.
در چارچوب تحلیل اسمارت مانی و مفاهیم “ICT” ناحیه فیلیپ سطحی کلیدی بوده که طی آن، یکی از نواحی اصلی عرضه یا تقاضا دچار شکست شده و به ناحیهای در جهت مخالف تبدیل میگردد. این فرآیند، بیانگر تغییر ساختار بازار و جابهجایی جریان نقدینگی میان بازیگران عمده است.
این پدیده بهواسطهی واکنش اولیه قیمت به ناحیه عرضه یا تقاضا و سپس شکست قطعی آن ناحیه همراه با ایجاد یک عدم تعادل قیمتی معتبر شکل میگیرد.
این ویژگیها، فیلیپ را از یک شکست ساده و معمولی متمایز ساخته و عمق بیشتری به تحلیل ساختار بازار میدهند.
برای شناسایی دقیق ناحیه فیلیپ، باید سه شرط زیر همزمان برقرار باشد.
پس از تایید این شرایط، ناحیهی جدیدی که پس از شکست ایجاد میشود، بهعنوان “Flip Zone” شناخته میشود.
ناحیه فیلیپ بهطور کلی به دو دسته تقسیم شده، که هر کدام منطق و کاربرد خاص خود را دارند.
این نوع فیلیپ نشاندهنده پایان یک روند و شروع روندی در جهت مخالف است. در این حالت، قیمت ابتدا به ناحیه عرضه یا تقاضا واکنش نشان داده، سپس آن ناحیه را میشکند و جای خود را به ناحیه مخالف میدهد.
این تغییر ساختار، معمولا نشانهای از انتقال قدرت از خریداران به فروشندگان یا بالعکس است.
در این نوع روند اصلی حفظ شده، اما قیمت در مسیر حرکت خود یکی از نواحی عرضه یا تقاضا را شکسته و آن را به سطح حمایتی یا مقاومتی جدید تبدیل میکند. این حالت بیانگر تثبیت روند و ادامه حرکت قیمت در همان جهت است.
برای ترسیم دقیق ناحیه فیلیپ، معمولا کندلی که حرکت شکست را آغاز کرده، مبنا قرار میگیرد. محدوده بالا و پایین این کندل بهصورت مستطیل در نمودار مشخص شده و به عنوان “Flip Zone” علامتگذاری میشود.
هر چه کندل شکست با بدنهای بزرگ و فاصله قیمتی واضح (gap) همراه باشد، اعتبار این ناحیه بیشتر خواهد بود.
وقتی قیمت پس از شکست به ناحیه فیلیپ بازگشته، بهترین فرصت برای ورود به معامله به وجود میآید. بر اساس نوع فیلیپ، موارد زیر رخ میدهند.
حد ضرر (Stop Loss) باید دقیقا خارج از ناحیه فیلیپ و حد سود (Take Profit) بر اساس ساختار جدید بازار تعیین گردد. همچنین نواحی فیلیپ معمولا یکبار مصرف هستند [پس از یک بار تست و بازگشت قیمت، اعتبار خود را از دست میدهند].
🔹زیرا نشاندهنده انتقال جریان نقدینگی و تغییر قدرت بین بازیگران بازار است.
🔹فیلیپ بازگشتی پایان روند و آغاز روند جدید بوده، اما فیلیپ ادامهدهنده تثبیت و ادامه روند قبلی است.
🔹با مشخص کردن کندل شکست و محدوده بالا و پایین آن، ناحیه فیلیپ رسم میشود.